2024-08-21 21:30
ناگهان ایستادم و فکر کردم، ابراهیم بعد از آنکه چاقویش نبرّید، چگونه در چشمان اسماعیل نگاه میکرد؟! شاید اصلا از شرم با خودش می‌گفت کاش کار تمام کرده بودم. ناگهان ایستادم و فکر کردم و باخود گفتم، دوست داشتم جای کدامشان بودم؟! ابراهیم یا اسماعیل!؟ ناگهان به یاد آوردم، قربانی شدن هایم را... و لاجَرَم حالا فکر میکنم، من یا -شما فرقی نمیکند- همان گوسفندی بودیم که بعد از آشتی پدر و پسر به دست «ابراهیم و اسماعیل ها ذبح شدیم. #کامران_طهماسبی پ.ن: این متن رو دوبار بخون چون من در مورد...
0
回覆
0
轉發

回覆

轉發

24小時粉絲增長

無資料

互動率

(讚 + 回覆 + 轉發) / 粉絲數
0.00%

回覆 (BETA)

最先回覆的內容
發文後用戶內容

© 2025 Threadser.net. 版權所有。

Threadser.net 與 Meta Platforms, Inc. 無關,未經其認可、贊助或特別批准。

Threadser.net 也不與 Meta 的"Threads" 產品存在任何關聯。