بنام خداوند مرد، آفرین
که بر حسن صنعش هزار آفرین
خدایی که چو من، مردی آفرید
و شد نام وی الحسن الخالقین
خدایی که از بس مرا خوب ساخت
ندارم نیازی به لاک، ببین
رژ و ریمل و خط چشم و کرم
تو زیباییم را طبیعی ببین
دماغ و فک و گونه ام کار اوست
نه کار پزشک و پروتز ! ببین
نداده مرا عشوه و مکر و ناز
نداده دم مشک من اشک و فین
مرا ساده و بی ریا آفرید
جدا از حسادت و، خشم و کین
زنی از همین سادگی سود برد
به من گفت از آن سیب قرمز بچین
من ساده چیدم از آن، تک درخت
و دادم به او سیب چون، انگبین
ادامه دارد ..