خسته ام
از برهنگی شهر
از ذهن های درحبس ابد
وقصه
هنوز تمام شدنی نیست
واین تکراریست
باید ازنو نوشت
فصل زرین پروازها
مثل فاصله های بین من و تو
باید تخریب کرد
تمامی دیوارها را
ومیله های سربی
و
تبسم را جستجو کرد
در باورهای به تن نشسته
آری می شود
یک نفر را هم از مرگ عریانی نجات
شهرمن
بیدارشو از خواب قفس
تا زمان باقیست.....