2024-08-24 17:09
نیست مراراهی زویرانه دل به آبادی
غم شده ساکن خبری نیست از شادی
گشته پیروزلشگر غم در هوای ظلمانی
نیست امید نجاتی یا که نظری رحمانی
شب که شد غم فزون کشته آید پنهانی
آه از این همه محنت در شب طولانی
شده بامن بیگانه دلم در شب تنهایی
دل رنجور مرا نیست هیچ سرو سامانی
نه چراغی نه نگاهی به شب تار سیاهی