بیرون نشود عشق توام تا ابد از دل
کاندر ازلم حرز تو بستند به بازوی
آنان که به گیسو، دل عشاق ربودند
از دست تو در پای فتادند چو گیسوی
از دست تو در پای فتادند چو گیسوی
تا عشق سرآشوب تو همزانوی ما شد
تا عشق سرآشوب تو همزانوی ما شد
سر برنگرفتم، برنگرفتم به وفای تو ز زانوی
سر برنگرفتم، به وفای تو ز زانوی
خود کشتۀ ابروی تو ام من به حقیقت
گر کشتنی ام باز بفرمای به ابروی