2024-09-18 05:57
قصه ۱ـ پدری پسر جوانش را نصیحت می کرد که ای جان پدر این دوستانی که دور تو جمعند همه رفیق نانی هستند و هیچ‌کدام دوست جانی نیستند یعنی تا زمانی که برایشان خرج می کنی و ریخت و‌پاش می کنی دورت هستند و هیچ‌کدام رفیق روز سختی و تنگی نیستند ، پسر حرف پدر را قبول نمی کرد و‌ دوستانش را عند رفاقت و مرام می دانست ، روزی پدر گفت بیا و دوستانت را امتحان کن ،،اگر از امتحان سربلند شدند من هیچ حرفی ندارم و در کارت دخالت نمی کنم ، به دستور پدر شام مفصلی تهیه شد و جوان رفقایش را دعوت کرد ‌وقتی همه دور ادامه 👇
116
回覆
72
轉發
21

回覆

轉發

24小時粉絲增長

無資料

互動率

(讚 + 回覆 + 轉發) / 粉絲數
Infinity%

© 2025 Threadser.net. 版權所有。

Threadser.net 與 Meta Platforms, Inc. 無關,未經其認可、贊助或特別批准。

Threadser.net 也不與 Meta 的"Threads" 產品存在任何關聯。