2024-09-19 16:56
عاشورا به پسرم گفتم مامان جان باهم بریم دسته و مراسم تماشا کنیم پسرم قبول نکرد گفتم چرا بریم دیگه گفت نه خوشم نمیاد من اصرار کردم و گفت مامان یه چی بگم ناراحت نمیشی گفتم نه گفت مامان خجالت میکشم باهات بیرون برم چون همه میفهمن تو معتادی من نمیتونم باهات بیام دنیا روسرم خراب شد و رفتم کمپ و ترک کردم ولی لعنت به زندگیم که بخاطره اینکه هم جای زندگی نداشتم و مجبور بودم برم سراغه دوستای قدیمی و باز راه برای مصرفم باز بشه
回覆
轉發

回覆

轉發

24小時粉絲增長

無資料

互動率

(讚 + 回覆 + 轉發) / 粉絲數
NaN%

© 2025 Threadser.net. 版權所有。

Threadser.net 與 Meta Platforms, Inc. 無關,未經其認可、贊助或特別批准。

Threadser.net 也不與 Meta 的"Threads" 產品存在任何關聯。