2024-09-20 18:00
قصه
۲- دهقانی چند تا الاغ داشت ، بین آنها خر تنبلی بود که همیشه از زیر کار در می رفت ، روزی دهقان الاغ ها را بار کرده و از جایی می گذشت ، خر تنبل که خسته شده بود نقشه ای کشید و کنار بیشه ای خود را به زمین انداخت و به مردم زد ، دهقان هر کاری کرد خر تنبل از جایش بلند نشد ، کتک ها را به جان خرید و تکان نخورد ،بلاخره دهقان مجبور شد بار او را روی الاغ های دیگر تقسیم کرد و خر را رها کرد و رفت ,خر زیر چشمی دهقان را می پایید وقتی مطمن شد که او به اندازه کافی دور شده است با خوشحالی از جایش بلند ادامه👇