2024-09-26 07:11
افسانه پیشینیان ۱ـروزگاری جوانی بود که تمایل به ازدواج نداشت ، هرچه می گفتند و اصرار می کردند جوان قانع نمی شد تا اینکه گفت ، من با دختری ازدواج می کنم که از سپیدی ،سپید ، و از سیاهی سیاه باشد، هم دانا و زرنگ باشد و نادان و ساده ، گفتند همچین چیزی نمی شود ، گفت اگر پیدا کردید من با آن دخترازدواج می کنم ،بلاخره آمدند و گفتند کسی با این شرایط پیدا شده ، جوان گفت اگر راست می گوید پیش من بیاید اما نه پوشیده باشد و نه برهنه, نه سوار باشد و نه پیاده ،برایم هدیه ای هم بیاورد و هم نیاورد. امدند ادامه👇
138
回覆
77
轉發
3

回覆

轉發

24小時粉絲增長

無資料

互動率

(讚 + 回覆 + 轉發) / 粉絲數
Infinity%

© 2025 Threadser.net. 版權所有。

Threadser.net 與 Meta Platforms, Inc. 無關,未經其認可、贊助或特別批准。

Threadser.net 也不與 Meta 的"Threads" 產品存在任何關聯。