من از بین تمام میوه‌ها،خرمالو را طور خاصی دوست دارم،دوست ندارم چادر،چارقد کنم و به قصد خرید بروم بازار!ببینم که نشسته در دور میوه فروشی و دارد برایم دلبری میکند.من دلم قنج برود،دستش را بگیرم و بیاورم خانه!دوست دارم یک بعد از ظهر کسل کننده‌ی پاییز باشد،گوشیم زنگ بخورد،گوشی را که برداشتم بگوید لباس بپوش بیا پایین،برویم پاییز‌گردی!با عجله و بی‌سلیقه جلوی آیینه بایستم،مثلا برای دلبری لبهایم را به رنگ پاییز بکنم و پرواز کنم سمت آغوش نگاهش!برویم،گوشه‌ای بنشینیم،از جیبش خرمالویی در بیاورد و در دل پاییز من