2024-10-27 16:13
یادمه یه روز با یاس ( صمیمی ترین رفیقِ ۲۰ ساله م ) حساب و کتاب میکردیم. باید بهش دو هزار و پونصد تومن میدادم. پول خرد نداشتم . یه پنج هزاری رو هی مینداختم جلوش هی اون مینداخت جلوم . آخر پنج هزاری رو برداشت و از وسط پاره کرد :) گفت بفرما باقی پول :)))) هنوزم نصف اون پنج هزاریِ خسته ، گوشه ی کیفمه . و هر لحظه میبینمش یه لبخند گنده میاد روی لبم ...