2024-11-09 22:21
سلام و صبح بخیر
مامانم از مادربزرگشون حکایتی رو تعریف می کردن
که یکی رفته بود رو منبر که اگه بچه ای فرش رو نجس کرد
باید اون تیکه فرش رو برید انداخت دور با شستن پاک نمیشه
اومد خونه دید زنش یه تیکه فرش رو بریده
گفت چرا
جواب داد خودت گفتی
یارو برگشت گفت واسه مردم گفتم
امروز صبح یادم افتاد چقدر از فک و فامیل نامحترم ما
که ادعاشون هم گوش فلک رو کر می کرد
از این زر زرا واسه بقیه میکردن
فقط دلم می خواست کاشکی پدر و مادرم این رو خیلی زودتر می فهمیدن
گفتم بنویسم یادم نره کیا چجورین
روز خوش