2024-11-11 03:48
بچه ها سلام. یاد خاطره 💕خاطره💕خاطره،،خونه دوست دخترمحترمه. من. دوتا درداشت،،🏚 یکی از اینور،،یکی کوچه
پشتی،،که مادرش از دست من اون در و بست،،⛩️کار برای. من
سخت شد،،همیشه از اینکه در مغازه کمک بابام وایسم فرارمیکردم،اما ندیدن زری ام خیلی برام سخت بود،،به بابام گفتم
شما باید باید چند روز استراحت کنی🏥من میخوام خودموایسم
زری رومیشوندم پشت یخچال،،ودل میدادیم وبوسه میگرفتیم،،تا
یه بارمادرم یهو اومد،،زری رنگش پرید،،گفتم مامان این دختر همسایه جدیدس مادرش سپردتش به شما،خلاصه زری ناهارم پیشم موند🙏