آرزو دارم روزی مستندی بسازم از زندگی زن های سختی کشیده ی خانواده ام: مادرم، عمه هام و خاله هام. زن هایی که فارغ از شغل و تحصیلات شون (پزشک، معلم، ماما، خانه دار) یا به نحوی سرکوب شدند یا تراماهای سنگینی بهشون وارد شد که حق اونها نبود.
باورِ قلبی دارم که شخصیتِ یک دختر، فقط حاصل تربیت مادرش نیست، بلکه چکیده ای از رنجها و دردهای تمام زن هایِ هم خونِ خودش هست که در طول زندگی با اونها در ارتباط بوده. چه ارتباط کم بوده و چه زیاد.
اسم مستند رو هم باید گذاشت: «از رنجی خسته ام که از آنِ من نیست».