من دو ساله دارم رو یه داستان کار میکنم.نه این که نویسنده باشم نه ،اصلا مدرکم ربطی به نویسندگی یا حتی کاری که توش مشغولم نداره،ولی برا دل خودم هر چند سال یک بار مینویسم.دیشب وسط نوشتن سناریو فعلیم داستانم به جایی رسید که ...اینا مهم نیست مهم اینه که دیشب به این نتیجه (خیلیا خیلی وقته بهش رسیدن و من خنگ تازه فهمیدم) رسیدم که یک داستان چقدر میتونه دارک،ترسناک و عجیب و به دور از خوی شخصیت اول پیش بره.