امروز خواهر زاده ام دستشو کرد تو کیفم دسته کلیدمو برداشت و پس از چند بار که بهش تو ضیح دادم بذاره سرجاش گوش نداد پنج دقیقه بعد دیدم کلیدها رو دونه دونه درآورده و هر کدومو انداخته یه جا وقتی فهمیدم دعواش کردم هیچی نگفت اول نشست پشت مبل خودشو مچاله کرد بهش گفتم حالا عیبی نداره غصه نخور و فکر کردم چیز خاصی نیست و یه لحظه رفتم پیش خواهرم برگشتم دیدم دماغ کوچولوش قرمز و چشماش اشکی شده داره میاد بغلش کردم هزار بار ازش معذرت خواهی کردم ولی از عذاب وجدان دارم میمیرم😭