الان روبروی من کسی نشسته که دکترها بهش گفتند افسردگی ماژور داری و داره ماهی کلی قرص میخوره که دیگه اثرش در حد اسمارتیزهو همین آدم ۶ روز دیگه میشه سومین ماهی که پدرش رو در عرض ۱۲ روز از دست داده. آره درست وسط جنگیدن با افسردگیش و پناه عاطفیش هم به یه مو بنده. چیکارش کنیم که توجیه شه که بخواد زندگی کنه؟
پیوست:من الان جلوی آینه نشستم و دارم اون آدم رو میبینم