2025-01-02 18:25
لحظه های درام و تراژدی زندگیم این روزا به اوج رسیده؛
پشت گوشی زنداییم گریه میکنه و بهم از دردی میگه که کسی نمیدونه و رو شونه هاش سنگینه ، پا به پاش گریه میکنم لحظه های سخت و تصمیمای سختیه ..(تو انگلیس بیماری نادری رو تو داییم تشخیص دادن که درمانی نداره و فرستادنش ایران تا لحظه های اخر عمرش پیش خانواده اش باشه💔)
زندایی دیگه ام تازه از بیمارستان مرخص شده و بعد از عمل قلب باز و عفونت و اب اوردن ریه هاش به این نتیجه رسیدیم اماده فهمیدن اینکه داییم سرطان بدخیم معده گرفته نیست ..
۱)