2025-02-10 17:44
صبح شده، ولی هوا هنوز تاریکه. ده سالته. معدهت درد میکنه و خوابت نبرده. مامان آروم میشینه کنارت و پیشونیت رو ناز میکنه و میگه میخوای بریم درمونگاه؟ داری به مدرسه و زنگ ورزش و معلم ورزشت و درمونگاه سرد نزدیک خونتون فکر میکنی. مامان به نوازشکردنت ادامه میده. چشمات گرم میشه. دلت گریه میخواد. خوابت میاد. چشمات رو میبندی. مامان میره. گریه میکنی و خوابت میبره.
صبح شده ولی هنوز تاریکه. همیشه تاریکه.