بیگمان روزی به پایان میرسد
این شبِ سرد پر از زخم و گزند...
یا که میسوزیم در آتش بی صدا
یا که میمانیم تنها در خطا
هرچه باشد راه ما کوتاه نیست
جاده اما جز سکوت و آه نیست
هر قدم، زخمی به جان ما زند
هر نگاه آتش به خانهها زند
ما که بودیم از نخست آزادگان !
چون اسیریم این چنین از بندگان؟!...
ساغر_احمدپور